جدول جو
جدول جو

معنی پشت وپناه - جستجوی لغت در جدول جو

پشت وپناه
حامی، مددکار
تصویری از پشت وپناه
تصویر پشت وپناه
فرهنگ لغت هوشیار
پشت وپناه
پشتیبان، تکیه گاه، حامی، ظهیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشت و پناه
تصویر پشت و پناه
کنایه از پشتیبان، حامی، مددکار، یار و یاور، نگهبان
فرهنگ فارسی عمید
(پُ تُ پَ)
مددکار. یاریگر. حامی. ظهیر. ثمال. (مهذب الاسماء) :
بهر کار پشت و پناهم توئی
نمایندۀ رای و راهم توئی.
فردوسی.
بیامد ترا کردپشت و پناه
کنون زو چه دیدی که بردت ز راه.
فردوسی.
که هستی تو پشت و پناه سپاه
ز تو برفرازند گردان کلاه.
فردوسی.
ای مرا سایۀ درگاه تو سرمایۀ عمر
وز بلاها و جفاهای جهان پشت و پناه.
فرخی.
از پرستیدن آن شاه که دست و دل اوست
جود را پشت و پناه و امن را یسر و یسار.
فرخی.
هرچند شها پشت و پناه ضعفائی
دانی که دعای ضعفا پشت و پناه است.
سوزنی.
سری که خلق جهان را دل است و پشت و پناه
امین دین اله است وسعد ملکت شاه.
سوزنی.
فتادگان جهان را سری و پشت و پناه
که خائفان جهان را پناه تست رجا.
ابوالعلاء گنجه ای.
ما را عجب از پشت و پناهی بود آن روز
کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم.
سعدی.
خدا پشت و پناهتان، خدا پشت و پناه شما. دعائی است
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشت و پناه
تصویر پشت و پناه
کمک مددکار یاریگر حامی
فرهنگ لغت هوشیار